English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8461 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crank handle U اهرم دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crank U دسته محور
crank U محور
crank U هندل
crank U پیچ وخم
crank U میل لنگ گرداندن چرخاندن
crank U هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank U هندل زدن
crank U دسته
crank U کوک کردن
crank U میل لنگ
crank U بست زانویی
crank U خم
crank U پیچیدگی
crank U ادم پست فطرت
crank U خم کردن محوردارکردن
crank U دسته دارشدن
crank U کج
crank pin U پین میل لنگ
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
crank drive U گرداننده میل لنگ
crank drive U محرک میل لنگ
crank cheek U لنگ میل لنگ
crank cheek U برجستگی گونههای میل لنگ
crank axle U محور لنگ
crank arm U بازوی لنگ
crank brace U مته شتر گلو
bell crank U اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
crank pin U اشپیل میل لنگ
crank pin U پین میل لنگ خار میل لنگ
crank press U پرس کششی اهرم
starting crank U هندل اتومبیل
megneto crank U محور اندوکتور
megneto crank U محور میگر
reel crank U سرقرقره
dual crank U میل لنگ دوبل
crank web U بازوی میل لنگ
crank starter U درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
crank shaper U ماشین میل لنگ تراش
crank shaft U میل لنگ موتور
crank shaft U میل لنگ
column crank U دستهپایه
crank throw U بازوها و پین میل لنگ
positive crank ventilation U پی سی وی
support leg crank U محورپایهکمکی
handle U بکار بردن
handle U سروکارداشتن با
handle U ضامن دستگیره
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U دسته گذاشتن
handle U دسته
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
the handle to one's name U لقب
take-up handle U دستهسوارکننده
handle U دست زدن به
handle U قبضه شمشیر
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
handle U احساس بادست
handle U وسیله لمس
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U دست زدن
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle U گیره
handle U گیره نگهدارنده
handle U دست داشتن دسته
handle U با دست عمل کردن
handle U مانور کردن
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U سیم بین چکش و دستگیره
handle U خرید و فروش کردن
handle U دستگیره
handle U دستکاری کردن
carrying handle U دستهحمل
grab handle U دستگیره
gun handle U دستهتلمبه
guide handle U دستهیراهنما
door handle U دستگیرهدر
grip handle U جادستی
charging handle U دستهینشانگیر
half handle U نیمدسته
cross handle U ضامنضربدری
elevating handle U دستهبالابر
insulated handle U دستهعایقدار
knob handle U دکمهدستی
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
door-handle U دستگیرهدر
types of handle U انواعدسته
turning handle U دستهچرخشگر
traversing handle U دستهعرضی
starter handle U دستهآغازگر
side handle U دستهجانبی
shaped handle U دستهحالتدهنده
safety handle U دستهایمنی
retractable handle U دستهجمعشو
pull handle U دستهکشش
lifting handle U دستهبلندکننده
door-handle U اهرم در
capstan handle U هندل
lever handle U دستگیره اهرم
knurled handle U دستگیره اج دار
jug handle U شکاف به عرض دست
scoop handle U مشته
handle bar U دسته موتورسیکلت
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon U روقفلی دسته
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle bar U فرمان
handle bar U دسته دوچرخه
hammer handle U دسته چکش
balanced handle U دسته تعادل
file handle U دسته سوهان
carrier handle U دسته حمل
carrier handle U دستگیره حمل
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
auxiliary handle U دستهکمکی
carriage handle U دستگیرهحامل
the handle of the face U دماغ
the handle of the face U بینی
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle U دستگیره گردان
pump handle U زیاد تکان دادن
operating handle U دستگیره راه اندازی
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره عامل
brake handle U ترمزدستی
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
figure skiing handle U دستهچوباسکی
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
I can handle (cope with) hom. U از پس اوبرمی آیم
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
handle bar arm U دسته فرمان
air brake handle U دستهترمزهوایی
interior door handle U دستهداخلدر
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle U دستهنگهدارندهپیستون
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle. U آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com